یکی از واحدهای دوستداشتنی من در این ترم تاریخ بیهقی بود. آنقدر دوستداشتنی که حتی وقتی سر کلاس حاضر نمیشدم، یکی از دوستانم حرفهای استاد را ضبط میکرد و من با علاقه صوت آن روز را گوش میکردم. خلاصه اینکه تاریخ بیهقی عسلی است که شیرینیاش دل آدم را نمیزند و برای لذت بردن از نثر پاکیزه و سالم فارسی، گزینه بسیار مناسبی است.
اما غرض من از مزاحمت، تعریف و تمجید از تاریخ بیهقی نیست. بیهقی نیازی به تعریف یک جوجه دانشجو ندارد. مدتی است که ایدهای در سرم میلولَد. اینکه تاریخ بیهقی را با زبان و ادبیات خودم بازنویسی کنم. کار آسانی نیست اما فکر کنم بد از آب در نیاید. امتحانش ضرری ندارد. از ماجراهای نسبتا کوتاه و جالب آغاز میکنم تا ببینم خدا چه میخواهد و چه میشود.
این درآمد را با جملهای از تاریخ بیهقی تمام میکنم:
《و من که بوالفضلم کتاب بسیار فرو نگریستهام خاصه اخبار و ازآن التقاطها کرده، در میانه این تاریخ چنین سخنها از برای آن آرم تا خفتگان و به دنیا فریفتهشدگان بیدار شوند.》
تاریخ ,بیهقی ,میکنم ,درآمد ,ندارد ,اینکه ,تاریخ بیهقی ,است که ,از تاریخ ,اینکه تاریخ ,یکی از ,اینکه تاریخ بیهقی
درباره این سایت