محل تبلیغات شما

سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ

تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی

شبم به روی تو روز است و دیده‌ها به تو روشن

و اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی

اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم

مضی اَمانُ و قلبی یقولُ اَنَّکَ آتِ

من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم

اگر گلی به حقیقت عجین آب حیاتی

شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد

و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوةِ فی الظُّلُماتِ

فَکَم تُمَرِّرُ عَیشی و أنتَ حاملُ شهدٍ

جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی

نه پنج روزهٔ عمر است عشق روی تو ما را

وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ اِن شَمَمتَ رُفاتی

وَصَفتُ کُلَّ مَلیحٍ کما یُحبُّ و یُرضی

محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی

اخافُ مِنکَ و اَرجوا و اَستَغیثُ و اَدنو

که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی

ز چشم دوست فتادم به کامهٔ دل دشمن

اَحبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی

فراقنامهٔ سعدی عجب که در تو نگیرد

و اِن شَکَوتُ اِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ

سعدی خان شیرازی

چاووش از درآمد تا فرود

تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی

تاریخ بیهقی (سیاست شاهانه)

تو ,آب ,فی ,روی ,اِن ,قدر ,روی تو ,که در ,آب چه ,چه دانی ,دانی که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازار بورس و فرابورس